انتقاد فعال سیاسی اصلاحطلب از خالص سازی | انتخابات توجه اصولگراها و جمعیت مذهبی کشور را نیز جلب نکرده است
رویداد۲۴ مهدی بیک اوغلی در اعتماد نوشت: با پایان گرفتن دور دوم انتخابات مجلس دوازدهم عملا پرونده انتخابات سال ۱۴۰۲ مختومه شد. به زودی مجلس جدید با ترکیب نه چندان جدید با همان حال و هوای قبل، تشکیل خواهد شد. اما در بطن انتخابات ۱۴۰۲ موضوعاتی وجود دارد که لازم است از منظر تحلیلی مورد بررسی قرار بگیرد. نخستین موضوع، نحیف شدن بیش از پیش جمهوریت نظام است که از منظر تحلیلگران با افزایش دامنه ردصلاحیت افراد و گروههای اصلاحطلب و میانهرو و تنگتر شدن دایره خودیها تحقق یافته است.
موضوع مهم بعدی، کاهش مشارکت گروههای سمپات اصولگرا در این انتخابات است. بررسی اعداد و ارقام آرای منتخبان اصولگرای انتخابات و مقایسه آن با آرای دورههای قبلی آنها نشان از کاهش مشارکت در میان جمعیت سمپات جناح راست دارد. به عبارت روشنتر، این انتخابات حتی توجه طیفهای موافق اصولگرا و جمعیت مذهبی کشور را نیز جلب نکرده است. چرا که کاهش مشارکت در میان این طیف هم قابل توجه بوده است.
اما مهمترین شاخصه تفاوت نظام جمهوری اسلامی با نظام قبلی، رقابتی بود که در حاکمیت جدید برای به دست گرفتن کرسیهای مختلف قدرت ایجاد شده بود. در مدل جدید حاکمیتی جمهوریت نظام به اندازه اسلامیت نظام واجد اهمیت بنیادین بوده و زمینهساز مشارکت مردم در بخشهای مختلف میشد. اهمیت به جمهوریت نظام در ماههای ابتدایی انقلاب به اندازهای است که حتی برای انتخاب راس هرم قدرت در کشورمان نیز مشارکت و رای مردم نیاز بود.
بر این اساس است که هم مجلس موسسان و هم مجلس خبرگان رهبری با رای مستقیم مردم شکل گرفتند تا در بزنگاهها، برای انتخاب رهبری نظام وارد عمل شوند. مبتنی بر این رویکرد بود که نظام از بسیاری از تنگناها و معضلات عبور میکرد. بر اساس روایتی که ظریف از سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ میلادی ارایه کرده، امریکا پس از حادثه ۱۱ سپتامبر به دنبال این بود که ایران را به عنوان هدف اصلی حمله خود انتخاب کند، اما مشارکت بالای مردم در انتخابات سال ۷۶ و انسجامی که در اثر این انتخابات در درون کشور شکل گرفته بود، باعث شد تا ایالات متحده به جای ایران، کشور عراق که یک دیکتاتور در راس آن قرار داشت را برای حمله انتخاب کند.
این پیکره تنومند انتخاباتی، اما از دهه ۷۰ به بعد، با فرازو فرودهایی همراه شد. انتخابات دوم خرداد ۷۶، یکی از این آوردگاههایی است که در آن مردم ایران برای دنبال کردن مطالبات خود وارد عمل شدند. نهایتا گزینشهای عمومی سالهای ۹۲ (ریاستجمهوری یازدهم)، ۹۴ (مجلس دهم) و انتخابات ۹۶ (ریاستجمهوری دوازدهم) آخرین سکانسها از فرازهای مشارکت عمومی در پهنه انتخابات محسوب میشوند که در آن رکوردهای تازهای از مشارکت خلق شد. از سال ۹۸، اما جریانات رادیکالی شکل گرفتند که رای مردم را بلاموضوع میدانستند. جریاناتی که از سالهای ابتدایی دهه ۷۰ خورشیدی ذیل عنوان مصباحیون فعالیت میکردند از سال ۹۸ به بعد عملا زمینهساز شکلگیری انتخاباتهایی با مشارکت حداقلی در ایران شدند. انتخابات سال ۱۴۰۲ بود که عملا مشارکت ۴۲ درصدی را برای دور اول و مشارکت پایینی را در دور دوم ثبت کرد. انتخاباتی که تحلیلگران معتقدند عملا شرایط متفاوتی را پیش روی کشور قرار میدهد.
به بهانه مختومه شدن کامل پرونده انتخابات ۱۴۰۲ گفتوگویی با سعید شریعتی فعال سیاسی اصلاحطلب برنامهریزی شد تا درباره همه این فقدانها، کمبودها و کاهشها صحبت کند.
بنا بر این گزارش بخشهایی از گفت و گوی سعید شریعتی را در ادامه میخوانید:
*واقعیت آن است که مانند بسیاری از مردم ایران، اخبار انتخابات (دور اول و دور دوم) را دنبال نمیکردم. به هر حال ترکیب افراد و گروههایی که وارد مجلس شدهاند با کمی بالا و پایین از قبل مشخص بود و رقابت به معنای واقعی در انتخابات وجود نداشت.
*حتی برخی معتقدند در یک چنین وضعیتی نیاز به برگزاری انتخابات در دور دوم نبود و با قرعهکشی و پالام، پولوم، پیلیش هم میشد از بین این افراد که همگی از یک جریان سیاسی رادیکال بودند، تعدادی را راهی بهارستان کرد.
*اما بهطور کلی زمانی که شما از من میپرسید تحلیل شما از انتخابات چیست؟ احساس میکنم اطلاق عنوان انتخابات به چنین مکانیسمی، ضایع کردن مفهوم بلند انتخابات، جمهوریت و دموکراسی است.
از شما میپرسم مردم چه انتخابی میتوانستند بکنند؟ قبلا من و شما با هم نشستیم و صحبت کردیم، فیلمش موجود است، ضبط شده، عرایض بنده حقیر، تیتر یک روزنامه اعتماد شد.
*در آن گفتگو که حدود دو سال قبل از انتخابات انجام شد، گفتم مردم به ۲ چیز شک دارند. نخست اینکه افرادی که به عنوان کاندیدا معرفی میشوند، آیا میتوانند رقابتی را میان همه نگرشها، رویکردها و دیدگاههای موجود در جامعه نمایندگی کنند. در واقع آیا مردم میتوانند بپذیرند در بین این ترکیب متکثر که از فیلترهای شورای نگهبان عبور کردهاند، اندیشهها و تفکرات و ارادههای جامعه ایران، بازتاب دارد؟
بیشتر بخوانید: انتقاد شریعتی از نحوه برگزاری انتخابات؛ شورای نگهبان دوباره با رئیسی بیعت کند محافظه کاران هم همراهی نمیکنند
*اگر از من بپرسید، میگویم، با گذشت ۳۲ سال از تثبیت امر نظارت استصوابی به معنای احراز صلاحیت کاندیداها توسط اعضای شورای نگهبان و هیاتهای نظارت و... هنوز تفسیر درستی در خصوص نسبت انتخابات و این نوع نظارتها ارایه نشده است. این رویکرد نظارتی، مفهوم انتخابات را زایل کرده است.
این یک چالش ۳۲ ساله است، کار به جایی رسیده که دیگر بسیاری از اصولگرایان هم رویشان نمیشود، عنوان انتخابات را برای این نوع خالصسازی برگزینند. مردم بازیچه نیستند که به آنها گفته شودای مردم بیایید، بین نظامالدین موسوی و امیرحسین ثابتی، یکی را انتخاب کنید! جمهوریت نظام، دستاورد مهمی است که برای تحقق آن تلاشهای بسیاری شده است.
*برخی تصمیمات جمهوریت نظام را با چالش مواجه کرده و آن را از درون خالی میکند. جمهوری یعنی حاکمیت مردم بر مردم، اما شرایط ردصلاحیتها به گونهای شده که به انتخاب شورای نگهبان برای مردم بدل شده است.
به خدا زشت است بیژن نوباوه که در مجلس نهم هم کاندیدا بود و نهایتا به دور دوم رفت، در آن زمان ۴۹۰ هزار رای آورده است. همین فرد با گذشت ۱۲ سال در دور دوم در تهران که پایگاه اصلی رای اصولگرایان هم محسوب میشود، ۲۴۰ هزار رای میآورد. یعنی کمتر از ۳ درصد جامعه به ایشان رای میدهد.
*در واقع رای خودشان هم به نسبت دورههای قبل، علیرغم افزایش جمعیت کلی رایدهنده نصف شده است. بحث بسیار مهمی است، توجه کنید. یعنی فقط معترضان و مخالفان اقتدارگرایی و اصلاحطلبان و معتدلین و... صحنه انتخابات را ترک نکردهاند، بلکه طیفهای مذهبی و متدین و بنیادگرا و گروههای سمپات جناح راست هم حاضر به مشارکت در انتخابات نشدهاند. آنها هم احساس میکنند حضور یا عدم حضورشان تغییری ایجاد نمیکند.
*این یک تئوری و نظریه نیست، اعداد و ارقام، هم در دور اول و هم در دور دوم انتخابات همین را به ما میگویند. شما تعداد آرای قالیباف به عنوان یکی از مهمترین لیدرهای جناح راست را با گذشته خودش مقایسه کنید.
کاری به اینکه چهارم شده، پنجم شده یا اول شده ندارم. مطلق رای قالیباف را با رای دوره قبلی خودش، مقایسه کنید تا متوجه ریزش عجیب آرا در جبهه اصولگرایی شوید. این آمارها نشان میدهد حتی کسانی که در انتخابات قبلی به قالیباف و اصولگرایان رای داده بودند در این دوره احساس کردهاند حضورشان فایدهای ندارد و در انتخابات حضور پیدا نکردهاند. این روند یعنی از معنا تهی کردن اصل انتخابات.
*گروه اصلاحطلب سالهاست که درباره برآمدن یک چنین روزی هشدار داده بودند و امروز مانند روز برای همه هویدا شده است. لازم نیست جبهه اصلاحات بیانیه بدهد، آقای عباس عبدی در «اعتماد» یادداشت بنویسد و سایر تحلیلگران فریاد وا انتخاباتا سر دهند. دوستان کاری کردهاند که حتی طرفداران و حامیانشان هم به آن پشت کردهاند. ایکاش آقایان شورای نگهبان و شخص وزیر کشور به عنوان برگزار کننده انتخابات فرصتی در اختیار روزنامهنگاران و منتقدان قرار میدادند تا پرسشهای خود را طرح کنند.
*از نظر آقای وحیدی حماسه است، شاید، چون ایشان معنای حماسه را خالی کردن انتخابات از مشارکت مردم میداند. مسوولان وزارت کشوری که میبایست آخرین تحلیلها را در حوزه سیاسی کشور در اختیار داشته باشند، به انتخاباتی که در دوره اول پایتخت آن ۸۰ درصد شرکت نکردهاند و در دور دوم ۹۷ درصد عدم مشارکت ثبت شده، حماسه میگویند!
*این انتخابات تمام شد و حماسهای از نظر دوستان خلق شد، ایکاش مسوولان وزارت کشور در مصاحبهای بیان کنند در چه صورت انتخابات، غیر حماسی خواهد شد. مثلا بیایند بگویند اگر ۹۹ درصد مشارکت نباشد، فاجعه است! یا ۹۸ درصد یا هر عدد دیگری! به هر حال باید جایی بین حماسه و فاجعه خط ممیزهای وجود داشته باشد. توجه بکنید، سردار وحیدی شخص کوچکی نیست از ۱/۱/۱ جمهوری اسلامی در مناصب مهم نظامی و راهبردی و امنیتی حضور داشته است. وحیدی مانند بسیاری از چهرههای دیگر دولت که ناگهان ظهور کردهاند، نیست.
او روزمه دارد، سابقه دارد و فرد قابل اعتنایی است. وزیر دفاع بوده، فرمانده سپاه قدس بوده، در حوزههای مختلف اطلاعات سپاه نقش داشته و... آیا یک چنین چهرهای با این سابقه، رزومه و شمایل این طور باید واقعیت را کتمان کند. من حقیقتا به آقای وحیدی احترام میگذارم و حقیقتا هم به ایشان اعتراض دارم. معتقدم باید در گفتمانی که در مواجهه با مردم دارند تجدید نظر کنند.
*در علم روانشناسی، اصولی فردی و اجتماعی وجود دارد که در حوزه سیاسی هم نمود عینی دارد. قهر اجتماعی اگر مورد توجه نظام حکمرانی قرار نگیرد، بدل به نفرت میشود. نفرت نهایتا تبدیل به خشم شده و خشم به عصیان اجتماعی منجر میشود.
*این چرخه هم در روانشناسی فردی و هم در روانشناسی اجتماعی و ناخودآگاه جمعی جامعه کاربرد دارد. نظام حکمرانی باید عصیان مردم را بدل به خشم، خشم را بدل به نفرت و نفرت را بدل به قهر کند و نهایتا افرادی که با جامعه قهر کردهاند را با رویکرد مورد نظر سیستم همراه کند. اما انتخابات اخیر به گونهای بوده که حتی طیفهای سمپات اصولگرایان را نیز از گفتمان موجود دلزده کرده و از صندوقهای رای دور کرده است. در خصوص حجاب و عفاف هم شاهدیم که بسیاری از خانوادههای مذهبی، متدین و باحجاب با این نوع رویکردهای سلبی مخالفند و خواستار تجدید نظر در این رویکردها هستند.
*امیدوارم، ایران هرگز به سمت این چرخه نرود. امیدوارم هرچه سریعتر عقلانیت بر تصمیمات حاکم شده و از این مسیر بازگردیم. هیچ تحلیلگر و هیچ کارشناسی در ۲۰ شهریورماه ۱۴۰۱ پیشبینی نمیکرد که ۵ روز بعد در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، جامعه به دلیل مرگ مهسا امینی با چنین فوران و عصیانی مواجه شود.
*اما یک جرقه یک متغیر، این حجم از مطالبات فروخورده را آزاد کرد. امروز هم هر متغیر به ظاهر کوچکی میتواند مانند گلوله کوچک برف، بدل به یک حجم انبوه از بهمن شود. نظامهایی مانا و پایدار هستند که بتوانند زمینههای بروز این نوع اعتراضات را از قبل پیشبینی کرده و از طریق روشهای عاقلانه اکثریت جامعه را با خود همراه کنند.
نه اینکه آرامآرام دایره خودیها را تنگ کرده و بر حجم غیر خودیها بیفزایند. انتخابات اخیر و بسیاری از سیاستگذاریهای دیگر در راستای کاستن از تعداد غیر خودیها عمل نکرده، بلکه به عکس، خودیها را نیز در خیل مخالفان و منتقدان قرار داده است.